معیارهای بررسی کیفیت فنی و محتوایی نرم افزار

چهارشنبه, 31 شهریور 1395 ساعت 15:13
این مورد را ارزیابی کنید
(3 رای‌ها)

چکیده

برای بررسی و ارزیابی محصولات هر سازمان، روش ها و استانداردهای مختلفی وجود دارد. که توضیح کامل آنها، پیش از این، طیّ مقاله ای در فصلنامه ره آورد نور به چاپ رسید؛ البته این بحث در مرکز نور، بیشتر در دو حوزه فنی و محتوایی نرم افزار نمایان می شود. در نوشته پیش روی سعی می کنیم با توجه به روش های مختلفی که برای شاخص ها یا معیارهای نرم افزاری وجود دارد، استانداردی را که خاص و بومی شده مرکز نور است، ارائه بدهیم و به شرح و بیان آن بپردازیم.

کلیدواژگان: معیارهای نرم افزاری، چرخه حیات نرم افزار ، استانداردهای بومی شده، روش های بومی شده.

نقش معیارها در تضمین کیفیت

معیارهای نرم افزاری، ابزارهایی هستند که فرآیند تولید نرم افزار را بر اساس استانداردهای خاص خود بهینه می کنند و درباره روندی است که درون PLC (ا1) باید اتفاق بیفتد تا نرم افزار به حد مطلوب برسد و اینکه در هر جا از چه افراد و ابزاری استفاده شود. همه این موارد، به صورت کمّی بیان می شود. برای این منظور، باید از روش های مختلف ارزیابی بهره برد تا چیدمان کار بهینه باشد و ابزار غیرکارا به کار برده نشود.

بنابراین، نخست باید PLC داشته باشیم و بعد معیارهای نرم افزاری را روی آن اعمال کنیم. برای بهینه کردن روند کار، حتماً باید روش اندازه گیری مشخصی داشت. گفتنی است که معیارها در یک محیط قابل مدیریت، اعدادی کمّی هستند که با استفاده از آنها می توان به کنترل و ارتقاء کیفی محصول در راستای اهداف مورد نظر دست یافت. هدف از معیارهای نرم افزاری، افزایش کارایی، کیفیت و قدرت تولید گروه توسعه است که در امتداد آن، اهداف تجاری هم باید مد نظر باشد. وقتی نسخه های جدید را تولید می کنیم، رعایت استاندارد باعث می شود تا از نظر کیفی، نسبت به نسخه قدیمی تر رشد مطلوبی داشته باشیم.

امروزه نقش معیارهای نرم افزاری در کیفیت نرم افزارها به خوبی مشخص شده است. اگرچه هدف انواع معیارها، دستیابی به کیفیت و قابلیت اطمینان است، اما در سازمان ها بسیار کم به کار گرفته می شوند. کیفیت، یک ویژگی منحصر به فرد نیست؛ بلکه مشخصه ای چند بُعدی است که باید در تمامی مراحل تولید محصول، مورد توجه قرار گیرد.

طی یک بررسی که در سال 1989م توسط فینکلستین انجام گرفت، چگونگی توزیع خطا در سیستم های اطلاعاتی به صورت ذیل خلاصه گردید:

  • - 56% عدم کفایت در تعیین نیازمندی ها؛
  • - 27% خطا در طراحی؛
  • - 7% خطا در برنامه نویسی؛
  • - 1% خطا در سایر مراحل.

همان طور که ملاحظه می شود، حساس ترین مرحله در بروز خطا در یک نرم افزار، مربوط به قدم تحلیل نیازمندی هاست. این نیازمندی ها، تنها منحصر به نیازمندی های اعلام شده توسط مشتری نیست؛ بلکه عدم رعایت سایر نیازمندی ها و استانداردهای سیستم را که مربوط به تیم پروژه است نیز شامل می شود. در حالت استاندارد، نیازها با توجه به مجموعه درخواست ها شناسایی و مشخص می شوند که البته با توجه به زمان، تغییر می کنند و در پایان، نیازها به صورت مشخصه های تیم در می آیند؛ مانند قابلیت استفاده، اطمینان و نگهداری. در محیط هایی که نرم افزارها مخصوص یک محل خاص نوشته می شوند، نیازها با توجه به توافق مشتری مشخص می گردند. اگر نیازمندی ها اشتباه تعریف شده باشند، شکست پروژه حتمی خواهد بود.

به این ترتیب، خطا در تمام مراحل چرخه پیدایش و توسعه سیستم بروز می نماید. از این رو، جهت حصول اطمینان از کیفیت و نیز مدیریت کیفیت، باید به تمام مراحل توسعه نرم افزار نظارت داشت. همچنین، بدون داشتن استانداردهایی برای اندازه گیری نقص ها، نمی توان محصولات عاری از خطا تولید کرد.

با توجه به تعریفی که از پروژه ارائه شد، پروژه ها باید محصول یا نتیجه تعیین شده ای را با بودجه ای معیّن، در زمانی مشخص تحویل دهند و برای انجام این کار، از منابع مختلفی چون: نیروی کار، مواد اولیه، تدارکات و تجهیزات بهره ببرند.

معیارهای نرم افزار

فاکتورهای نرم افزاری، کیفیت را به مشخصه های مستقلی که به راحتی قابل تشخیص باشند، تقسیم بندی می کنند. فاکتورها، تنها به صورت کیفی بیان می شوند و نمی توان آنها را به صورت کمّی بیان نمود.

لرد کلوین، فیزیک دان معروف انگلیسی، گفته است: «وقتی می توانید آنچه را از آن صحبت می کنید، اندازه گیری کرده و بر حسب اعداد بیان کنید، درباره آن آگاهی دارید؛ اما وقتی نتوانید آن را اندازه بگیرید و بر حسب اعداد بیان نمایید، دانش شما ناقص است. ممکن است دانشی ابتدایی باشد؛ ولی به سختی می توان آن را علم دانست.»

بنا بر این گفته و از آنجا که وجه تمایز میان مهارت صنعتی و نظام مهندسی در آن است که صنعتگران از روش های کیفی استفاده می کنند، ولی نظام مهندسی مبتنی بر روش های کمّی است، پس باید جهت شناسایی فاکتورها، از یک سری مقادیر کمّی استفاده نماییم. این مقادیر کمّی، همان معیارهای نرم افزاری هستند.

معیارهای نرم افزاری، مقادیر کمّی هستند که درک بازدهی فرآیند نرم افزار و پروژه ها را امکان پذیر می سازند. استفاده همه منظوره از این معیارها، در حدود سال ۱۹۸۴م آغاز شد و از آن زمان تا کنون، روز به روز در حال رشد و فراگیر شدن است.

معیارها برای دو هدف اصلی مورد استفاده قرار می گیرند که هر یک نیز اهداف مربوط به خود را دارند:

ـ آگاهی (Knowledge):

این اهداف، با افعالی مانند: نظارت، ارزیابی و پیش بینی کردن بیان می شوند. تشخیص کیفیت محصول، پیگیری و تغییرات مربوط به نیازمندی ها، نمونه هایی از این اهداف هستند.

ـ تغییر (Change):

این اهداف، با افعالی مانند: افزایش یافتن، کاهش یافتن و بهبوددادن بیان می شوند؛ به عنوان مثال، بهبود زمان انجام کار یک پروژه نسبت به پروژه های قبلی، نمونه ای از این اهداف است.

ویژگی های اصلی معیارهای نرم افزاری

  1. بالابردن کیفیت محصول؛
  2. بهتر کردن عملکرد (Performance)؛
  3. بهتر نمودن تولید گروهی.

معیارهای نرم افزاری به چه کسانی کمک می کنند

  1. مهندسان نرم افزار؛
  2. مدیران؛
  3. متخصصان کیفیت.

کاربرد معیارهای نرم افزاری

معیارهای نرم افزاری، برای مدیریت مؤثر و به هنگام در تولید محصول و مراحل نگهداری آن و نیز توسعه آن کاربرد دارند. مهم ترین این کاربردها عبارت اند از:

  1. تعیین اهداف؛
  2. بهبود کیفی؛
  3. بهبود قدرت تولید؛
  4. طراحی پروژه ها؛
  5. مدیریت؛
  6. جلب اعتماد مشتری.

کیفیت نرم افزار

دستیابی به نرم افزارهای باکیفیت، بالاترین هدف در ایجاد و ساخت سیستم های نرم افزاری است. کیفیت بالای محصول نرم افزاری، به صرفه جویی در هزینه و ارتقای همیشگی سطح نرم افزار می انجامد. حال، جای این پرسش است که کیفیت نرم افزار چگونه تعریف می شود؟

در پاسخ باید گفت کیفیت نرم افزار، مطابق با نیازهای عملیاتی و استانداردهای توسعه نرم افزار تعریف و تدوین می گردد و در این میان، توجه به سه اصل ذیل اهمیت دارد:

  • - استانداردها ؛
  • - توجه به نیازهای جانبی؛
  • - انطباق با آنچه نرم افزار برای آن طراحی گردیده است.

کیفیت نرم افزار، دارای سه بُعد: کیفیت داخلی، کیفیت خارجی و کیفیت استفاده است که هر یک نیز قابل اندازه گیری و ارزیابی است.

اجزای مدل کیفیت

عموماً اجزای اصلی یک مدل کیفیت عبارت اند از: ویژگی کیفی، ویژگی فرعی کیفی و معیار.

هدف اصلی ویژگی کیفی، مشخص کردن یک جنبه کیفیت محصول است. گفتنی است که عبارات دیگری نیز از قبیل خصوصیت یا صفت سطح بالا، در مدل های کیفیت استفاده می شود.

مدل های کیفیت نرم افزار

در این قسمت، چند مدل کیفیت نرم افزاری را نام می بریم:

  1. مدل McCall؛
  2. مدل Boehm؛
  3. مدل FURPS؛
  4. مدل Dromey؛
  5. مدل ISO 9126.

روش انجام کار و معیارهای مرکز نور

روشی که در ارزیابی نرم افزارهای پژوهشی در پیش گرفتیم، مبتنی بر استاندارد ISO/IEC 9126 است که به روش ابداعی، یک مشخصه اصلی و هفت زیرمشخصه به آن اضافه شده است. بر این اساس، مجموعه معیارهایی که در کمیته فنی ارزیابی شاخص های نرم افزار در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی شناسایی شده است، به یکایک زیرمشخصه ها نسبت داده شد و جایگاه آنها تعیین گردید که مسیر پژوهش های بعدی و ارزیابی نهایی محصولات پژوهشی را هموار کرده است.

مشخصه و زیرمشخصه

قابلیت همکاری

توگف، قابلیت همکاری را به عنوان «قابلیت به اشتراک گذاری اطلاعات و خدمات» تعریف می کند. تعریف درجه اشتراک گذاری اطلاعات و خدمات، بسیار مهم است؛ به ویژه در یک سازمان پیچیده و یا شرکت توسعه یافته.

بسیاری از سازمان ها، طبقه بندی قابلیت همکاری به شرح ذیل را مفید دانسته اند:

  • - قابلیت همکاری عملیاتی یا کسب و کار تعریف می کند که چگونه فرآیندهای کسب و کار به اشتراک گذاشته شوند.
    - قابلیت همکاری اطلاعات، تعریف می کند که چگونه اطلاعات به اشتراک گذاشته شوند.
    - قابلیت همکاری فنی، تعریف می کند که چگونه خدمات فنی به اشتراک گذاشته شده یا حداقل به یکدیگر متصل شوند.

از دیدگاه فناوری اطلاعات، قابلیت همکاری را می توان در یک شاخه مشابه از یکپارچه سازی برنامه های کاربردی کسب و کار (EAI)(2) دانست که به طور خاص، می توان به برنامه های ذیل اشاره کرد:

- یکپارچگی ارائه/ قابلیت همکاری: رویکردی رایج که از شیوه نگاه و احساس بهره می برد، می باشد. این رویکرد، معمولاً از طریق یک راه حل پورتال مشترک، کاربر را به استفاده از قابلیت های اساسی مجموعه ای از کارکردهای سیستم قادر می سازد.

- یکپارچگی اطلاعاتی/ قابلیت همکاری: در آن، اطلاعات شرکت به گونه ای یکپارچه بین برنامه های کاربردی شرکت های مختلف؛ به اشتراک گذاشته می شود؛ مانند رسیدن به مجموعه ای مشترک از اطلاعات مشتریان. به طور معمول، این مورد بر اساس ذات و خدمات مشترک برای ساختار، کیفیت، دسترسی و امنیت/حریم خصوصی برای اطلاعات پذیرفته شده شرکت های بزرگ می باشد.

- یکپارچگی برنامه های کاربردی/ قابلیت همکاری: در آن، کارکردهای شرکت ها یکپارچه و قابل اشتراک گذاری می باشند؛ به طوری که برنامه های کاربردی تکراری نباشند؛ مثل اینکه تنها یک نرم افزار واژه پرداز مانند مایکروسافت ورد، در سازمان وجود داشته باشد و از نرم افزارهای دیگر برای واژه پردازی استفاده نشود. همچنین، باید به طور یکپارچه از طریق قابلیت هایی مانند گردش کار با یکدیگر در ارتباط باشند. این مورد، کسب و کار و برنامه های کاربردی زیرساختی را تحت تأثیر قرار می دهد و به اتحاد/ایجاد قابلیت همکاری فرآیند کسب و کار شرکت مرتبط می باشد.

- یکپارچگی فنی/ قابلیت همکاری: شامل روش های متداول و خدمات مشترک برای ارتباطات، ذخیره سازی، پردازش و دسترسی به داده ها در درجه اوّل در پلتفرم نرم افزارها و حوزه زیرساخت های ارتباطات است. این قابلیت همکاری، بر فرض درجه توجیه منطقی زیرساخت های فناوری اطلاعات سازمان، بر اساس استانداردها و یا سیستم عامل های رایج فناوری اطلاعات است؛ به عنوان مثال، چند برنامه کاربردی توسط یک زیرساخت به اشتراک گذاشته شده است، یا 10000 وب سایت شرکت های بزرگ از یک سیستم مدیریت محتوا/وب سرور مرکزی استفاده می کنند؛ به جای آنکه بخواهند از هزاران سرور و طراح پایگاه های اینترنتی در سراسر کشور/جهان بهره ببرند.

مشخصه عملیاتی

شاخص عملیاتی یا Operational Indicators ، نشان می دهد که این سازمان با چه زمان و هزینه هایی کار کرده است تا محصول نهایی خود را تولید کند.

معیارهای عملیاتی، همان گونه که از توضیح بالا پیداست، هدف نیستند؛ بلکه وسیله هستند. هیچ کس به جهت اینکه از بنزین زدن لذت می برد، خودرو نمی خرد! اما وقتی می خواهد با ماشین خود به مقصد جذابی سفر کند، ممکن است مسائلی چون: بنزین زدن و میزان سوخت در باک خودرو، دمای آب و فشار روغن به دغدغه های او تبدیل شود.

دقت داشته باشیم که تغییر هدف یک سیستم، طبقه بندی شاخص های آن را هم تغییر خواهد داد.

شاید فکر بدی نباشد که این بار، اگر در گفت و گو های خود در محیط کار، احساس کردیم که بحث ها به سرانجام نمی رسد یا اینکه تعارضات جدی در جلسه های راهبردی یا بازاریابی سازمان وجود دارد، پیش از هر چیز، فهرستی از معیارهایی را که برای همه جمع مهم است، تنظیم کنیم.

بحث کردن روی شاخص ها و طبقه بندی آنها، ساده تر و کم تنش تر از بحث کردن روی برنامه ها و نظریه های متفاوت است. پس از این گفت و گو ها، اصل بحث به شکل ساده تری انجام خواهد شد.

مشخصه قابلیت اطمینان

قابلیت اطمینان (پایایی) یک سیستم (تجهیز)، عبارت است از احتمال کارکرد صحیح و بدون عیب آن سیستم در طول مدت مشخص و از پیش تعیین شده با شرایط و کیفیت معین.

تعریف قابلیت اطمینان، بر تعریف وقوع خرابی بنا شده است. برای اندازه گیری قابلیت اطمینان یک سیستم، ابتدا سیستم به اجزایی شکسته می شود و قابلیت اطمینان سیستم برحسب قابلیت اطمینان اجزای آن بیان می گردد. برای محاسبه قابلیت اطمینان هر جزء بر اساس داده های آماری در دسترس، مدلی برای نرخ وقوع خرابی انتخاب می شود و پارامترهای آن بر مبنای داده های موجود تخمین زده می شوند.

مشخصه قابلیت نگهداری

یکی از مباحث مهم در خصوص مشخصه قابلیت نگهداری، موضوع مفاهیم نگهداری نرم افزار است که در ادامه به شرح آن می پردازیم.

مفاهیم نگهداری نرم افزار

نگهداری نرم افزار و تکامل آن، معمولاً با خصوصیت های هزینه بالا و سرعت پایین پیاده سازی شناخته می شوند. اگرچه این فعالیت ها غیرقابل اجتناب هستند، اما تقریباً تمامی نرم افزارهایی که حتی مفید و موفق نیز بوده اند، درخواست های ارائه شده توسط کاربر را برای تغییر و بهبود به کار برده اند.

این مجموعه فعالیت ها، جزء آخرین فعالیت هایی هستند که در فرآیند توسعه نرم افزار انجام می شوند و در تعریفی دقیق تر، پس از آنکه نرم افزار پذیرفته شد و نصب گردید، مجموعه فعالیت هایی جهت نگهداری نرم افزار به صورت عملیاتی انجام می گردند.

نگهداری نرم افزار تحت استاندارد IEEE 1219 بدین صورت تعریف می شود: «دست کاری یک محصول نرم افزاری، پس از آنکه تحویل داده شد؛ برای تصحیح خطاها، بهبود کارایی یا سایر صفات، و نیز تطبیق محصول برای یک محیط تغییر یافته.»

فعالیت هایی که در مرحله نگهداری نرم افزار انجام می شود، به چهار دسته تقسیم می گردند که به شرح مختصر هر کدام در ادامه خواهیم پرداخت:

♦ نگهداری تصحیحی:

فرآیند دریافت گزارش از خطاها، رفع مشکلات و تصحیح آنها، نگهداری تصحیحی نام دارد. معمولاً انجام یک تست کامل روی یک سیستم نرم افزاری بزرگ، کاری غیرعملی است و بنابراین، می توان فرض کرد که هر سیستم نرم افزاری بزرگ، حتماً دارای خطا خواهد بود. در چنین سیستم هایی، باید برای حالات عمومی به صورت کامل تست انجام شود؛ اما خطاهای معمولاً ناشناخته باقی می مانند.

♦ نگهداری تطبیقی:

فرآیند تعیین تأثیر تغییرات محیطی روی یک سیستم نرم افزاری و سپس دست کاری سیستم به گونه ای که بر این تغییرات فایق آید، نگهداری تطبیقی نامیده میشود. یک سیستم نرم افزاری را نمی توان جدا از محیط عملیاتی خود در نظر گرفت. آنها معمولاً با سیستم عامل، پایگاه داده، واسط کاربر، پروتکل های شبکه ای، بسته های نرم افزاری خارجی و چارچوب های سخت افزاری گوناگون در محاوره هستند و تغییر هرکدام از این عوامل محیطی، بر روی نرم افزار تأثیر می گذارد.

♦ نگهداری تکمیلی:

فرآیند دریافت پیشنهادها و درخواست هایی برای توسعه و یا دست کاری نرم افزار، ارزیابی تأثیرها و پیاده سازی آنها، نگهداری تکمیلی نامیده می شود. حتی اگر یک سیستم کاملاً موفق باشد، باز هم فردی پیدا خواهد شد که تقاضای اضافه شدن قابلیت های جدید و یا توسعه قابلیت های موجود را داشته باشد. همچنین، گاهی ممکن است درخواست هایی مبنی بر تغییر یکی از قطعات سیستم و یا واسط های آن قطعه مطرح گردد که همه این موارد، تحت عنوان نگهداری تکمیلی قرار می گیرند.

♦ نگهداری پیشگیری کننده:

فرآیند برنامه ریزی برای تغییر ساختار کد برنامه و پیاده سازی و تست آنها جهت اطمینان از عدم وجود تأثیرات منفی، نگهداری پیشگیری کننده نامیده میشود. گاهی تغییرات مورد نیاز برای یک نرم افزار، کاملاً به دلایل داخلی ایجاد می شوند. این تغییرات هیچ گونه تأثیر مستقیمی برای کاربر ندارند؛ اما نگهداری آتی نرم افزار را آسان تر خواهند کرد.

در نگهداری نرم افزار، مسائل مختلفی از جمله: روش انجام، هزینه ها، مسائل و مشکلات، قابلیت نگهداری نرم افزار و تأثیرات جانبی مطرح می گردند که به شرح ذیل است:

- ساخت یافتگی نگهداری: نگهداری را می توان به دو روش ساخت یافته و غیر ساخت یافته انجام داد. در روش غیر ساخت یافته، مستقیماً به سراغ کد برنامه رفته، تغییرات اعمال میگردد. برخلاف آن، در روش ساخت یافته، ابتدا طراحی اصلی و اوّلیه را وراسی و تغییر داده، سپس، کد را برای منطبق ساختن آن با طراحی جدید تغییر می دهد.

- هزینه های نگهداری: معمولاً 60 درصد از تلاش های سازمانی نرم افزار، صرف نگهداری آن می شود که به تبع هزینه بسیاری را نیز به خود اختصاص می دهد. گاهی این فعالیت ها به دلیل راضی نشدن مشتری است که می توانند به از دست دادن شانس های جدید برای توسعه نرم افزار منجر گردند.

- مشکلات نگهداری: در فرآیند نگهداری نرم افزار، ممکن است گاهی بر اساس دلایلی چند، برخی مشکلات به وجود آیند که نتوان نگهداری را به صورت مطلوب انجام داد. این دلایل عبارت اند از: مستندسازی نامناسب برای تکامل نرم افزار، مستندسازی نامناسب برای طراحی و ساختار نرم افزار، از دست دادن دانش نرم افزار به دلیل تغییر اعضای تیم و نداشتن اجازه برای تغییر در طراحی نرم افزار اصلی.

- قابلیت نگهداری نرم افزار: این قابلیت ها به میزان سهولتی بازمی گردند که می توان نرم افزار را شناخت، تصحیح کرد، تطبیق و یا گسترش داد. این قابلیت ها توسط اعمال موارد ذیل بهبود می یابند:
طراحی اوّلیه خوب و ساختار نرم افزاری قابل درک؛ مستندسازی کامل، تشریحی و دقیق؛ استفاده از استانداردها؛ موجودبودن حالات تست گسترده.

- پیامدهای جانبی نگهداری: بر اثر دست کاری های اعمال شده به یک سیستم، هر خطا و یا رفتار غیرقابل انتظاری ممکن است اتفاق بیفتد. آثار و پیامدها به سه جهت ممکن است ایجاد شوند: آثار جانبی کدنویسی، آثار جانبی داده، آثار جانبی مستندسازی.

مشخصه قابلیت کارآمدی

کارآمدی یا اثربخشی (Effectiveness) نشان می دهد که یک محصول، چقدر در زمینه مورد استفاده اش، مناسب و اثربخش است. ویژگی کارآمدی، به توانایی محصول در برآورده کردن نیازهای کاربر اشاره می کند.

مشخصه قابلیت کاربری

در طراحی تعامل، کاربردپذیری (Usability)، شاخصه ای است که میزان سهولت کاربری یک ابزار را نشان می دهد.

تعریف کاربردپذیری از دیدگاه «سازمان بین المللی استانداردسازی» عبارت است از میزانی که یک محصول می تواند توسط کاربران خاصی برای رسیدن به هدفی معیّن، مورد بهره قرار بگیرد و در حین استفاده، ضمن داشتن اثربخشی و کارایی، رضایت کاربر را در زمینه مورد استفاده تأمین کند.

مشخصه محتوایی

تولید محتوای مناسب، همواره یکی از دغدغه های مهم هر مجموعه است. بنابراین، تولید محتوا و تهیه بسته های محتوایی مناسب و با کیفیت برای مخاطبان، معمولاً در سازمان ها در واحدهای مرتبط با آن صورت می گیرد.

علاوه بر آن، مسئله تناسب محتوای تولیدشده با جوانب مختلفی که در ارتباط با مخاطبان و سازمان مطرح هستند، از اهمیت بالایی برخورد ار است و اساساً این تناسب و همنوایی است که باعث می شود محتوای تولید شده مؤثر، کارآمد و نقش آفرین باشد. به نظر می رسد، در زمینه تولید محتوای با کیفیت و اثرگذار، باید مؤلفه های دهگانه ذیل مورد نظر و ملاک عمل باشد:

1. تناسب محتوا و مطالبات خاص مشتریان و مخاطبان

هر سازمان و نهادی به نسبت مأموریت ها و اهداف خاص خود و در دسته بندی حرفه ای مشتریان، مشتریان حقیقی و حقوقی خاص و ویژه ای دارد که در عین سودمندی و ارزش مادی و معنوی بیشتر، نیازها و مطالبات خاص خود را دارند و یا آورده و سرمایه معنوی و مادی آنان، به گونه ای است که باید برای تولید محتوای منطبق با نیازهای آن، برنامه ها و طرح های ویژه ای وجود داشته باشد؛ که اداره و مدیریت آن هم نیاز به نگاه ویژه و تدارک زمینه های خاصی دارد این امر، باید در همه مراحل تصمیم گیری و طراحی سازمانی و خصوصاً در مورد تهیه محتوا مورد توجه کامل قرار گیرد.

2. تناسب محتوا و نیازهای روز جامعه

هر جامعه ای به تناسب سیر تاریخی خود و اتفاقات و حوادث طبیعی و غیرطبیعی در زمان های مختلف، وضعیت های گوناگونی را تجربه می کند؛ به ویژه در دوره کنونی که به موجب ارتباطات و فناوری های اطلاعاتی، جهان کوچک تر شده و شرایط و فرصت های خاصی فراهم گردیده است که باید در تولید محتوا مورد توجه قرار گیرد.

3. تناسب محتوا با اهداف و مأموریت های سازمانی

شکی نیست که هر سازمانی برای رسیدن به اهداف سازمانی و مأموریت های خود، برنامه هایی دارد و تولید هر محتوایی، باید از جنبه داخلی و سازمانی مورد نظر باشد و محتواهای تولیدشده ضمن توجه به همه جوانب، از این نظر هم تناسب لازم را داشته باشند.

4. تناسب محتوا با اهداف ویژه سازمانی

برخی اهداف ویژه سازمانی، نیازمند تولید محتواهای خاص و ویژه هستند؛ مثلاً شرکت در نمایشگاه ها، رونمایی و معرفی محصول جدید می تواند از این نوع باشد.

5. تناسب محتوا و مخاطبان و مشتریان فرامرزی

6. تناسب محتوا با ارزش ها و ویژگی های دینی و فرهنگی جامعه

7. تناسب محتوا با فناوری های نوین و پیشرفت های علمی و تحقیقاتی

جهان امروز در تسخیر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی است. زمینه ای ارزشمند که البته می تواند به عنوان فرصت و تهدید تلقی شود. اگر ما بتوانیم با تسلط و آشنایی به این فناوری ها و بومی کردن آن، این ظرفیت های بزرگ را در خدمت اهداف شایسته و ارزنده خود قرار دهیم و از آن در مسیر اهداف انسانی و الهی خود استفاده کنیم، قطعاً فرصت های به وجودآمده تأثیر چشمگیری در توسعه و پیشرفت جامعه خواهد داشت.

8. تناسب محتوا و پیام بر اساس رسانه مورد نظر

9. تناسب محتوا و نیازهای مخاطب

این موضوع در معنای کلی خود، بدان جهت مهم است که هر محتوایی علاوه بر انطباق با نیازهای سازمانی، باید با نیازها و خواسته های منطقی مخاطب تناسب داشته باشد و اگر محتوایی بدون در نظر گرفتن نیازها و خواسته های مخاطبان آن تولید شود، اثربخشی لازم را نخواهد داشت.

10. تناسب محتوا و چشم انداز آتی سازمان

هر سازمانی علاوه بر برنامه های کوتاه مدت و میان مدت خود، برنامه های درازمدتی هم دارد. در همین راستا، باید توجه داشته باشیم که محتواهای تولیدشده به عنوان موضوعی که مغز ارتباط سازمان و مشتری را رقم می زند، علاوه بر برنامه ها و نیازهای کوتاه مدت و میان مدت، باید نیازها و برنامه های درازمدتی را که در چشم انداز آتی سازمان تصویر شده اند، تحقق بخشد.

پی نوشت ها:

1. PLC (Product Life Cycle).
2. Enterprise Application Integration.

منابع:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: یکشنبه, 28 شهریور 1395
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 22
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 55
بازدید 21090 بار
شما اينجا هستيد:خانه