کلیدواژگان: سازماندهی دانش، بازیابی اطلاعات، طبقه بندی، فهرستنویسی.
مقدمه
هنری ئی. بلیس، از اندیشمندان بزرگ در حوزه کتابداری و اطلاعرسانی و مبدأ یکی از نظامهای طبقهبندی، به نام طبقهبندی کتابشناختی، معتقد است: اندیشه بدون سازمان، مانند زندگی سازماننیافته، بیهدف و یله و مانند دیوانه بر برج بابل پرسهزن است. (Bliss, 1935, 88-89)
با وجود آنکه موتورهای جستوجو در سالهای اخیر پیشرفتهای بسیار یافتهاند، معضلات جستوجوی کلیدواژهای هنوز مطرح است. تفاوت مهم در نتایج، از تنوع جزئی در گزارههای جستوجو ریشه میگیرد. این معضلات ممکن است با استفاده از واژگان کنترلشده که برای نمایهسازی یا نیاز اطلاعاتی نیز بهکارمیآید، کاهش یابند. نظامها / خدمات سازماندهی دانش، مانند: طبقهبندی، فرهنگ اعلام جغرافیایی، پایگاه دادگان لغوی، هستیشناسیها، ردهبندی و اصطلاحنامه، ساختار معنایی اساسی یک حوزه را شکل میدهند. این نظامهای سازماندهی دانش، بهمثابه خدمات وبپایه گنجانده میشوند و میتوانند سبب سهولت در کشف و بازیابی منابع گردند. این نظامها همچون نقشههای ثبت معنایی عمل کنند و جهتیابی عمومی را با استفاده از نمایهسازها و کاربران آینده، ممکن سازند.
خدمات و کاربردهای نظامهای سازماندهی اطلاعات، شبکهای جدید ظهوریافته است و علم اطلاعات و رایانه در حال رسیدن به مرحلهای است که میتوان استخراج ظهورات عمومی و پروتکلهایی برای استفادههای توزیعشده را آغاز کرد. ما هنوز در این موقعیت نیستیم؛ هرچند برای نزدیک شدن به شماری از فناوریهایی که ممکن است برای عرضه کردن راهحلهای نو ترکیب شده باشد، فرصت داریم. این راه فناوریها، شامل پیشرفت رهیافتهای علم اطلاعات به نمایهسازی خودکار، نگاشت واژگان، نظامهای جستوجو و رابط کاربری، به همراه سهم و کمکی از دیگر رشتههاست؛ برای نمونه، میتوان نمایشهای موجود برای برنامههای نظام سازماندهی دانش خودکار را در حالی که ساختار و فناوریهای وب معنایی را از آن استخراج میشود، صورتبندی و غنیسازی کرد. مهندسی زبان، ابزارهای متنوع و منابع زبانشناختی را عرضه میکند. استانداردهای جدید در خدمات وب پیدا شده و رهیافتهای کاربرمحور در حال تسلیم کردن الگوهای خبرهتر از چگونگی جستوجوی اطلاعات از سوی کاربران هستند.
اگر محافظت از اطلاعات مورد نیاز یا پیشبینی اطلاعات مورد نیاز برای پاسخ به درخواستها کارکرد عمده کتابداران باشد و اگر مطالعه بازیابی اطلاعات تمرکز اصلی دانش اطلاعات باشد، پس سازماندهی منابع دانش برای آسان کردن دسترسی به اطلاعات و بازیابی آن، اهتمام اصلی هر دو حوزه خواهد بود. سازماندهی دانش، همکاری و مشارکت بنیادین علوم کتابداری و علوم اطلاعات برای جامعه است. سازماندهی دانش، پیشینهای به درازای تاریخ نوشتار و گسترش نخستین اسناد است.
کارکردهای اساسی سازماندهی دانش
در معنای وسیع، همه نظامهای سازماندهی دانش به گونه مستدل، برای بازیابی یا رساندن کاربر به اسناد دلخواه، به شکلی مؤثرتر از مرور اتفاقی اسناد بهکارمیرود.
کارکردهای اساسی سازماندهی دانش در دانش اطلاعات و کتابداری را میتوان اینگونه برشمرد:
- - آسانسازی جستوجو در فهرستها و کتابشناسیها؛
- - فراهم آوردن اطلاعاتی درباره اسناد با اهمیت برای تصمیمسازی کاربر جهت به امانت گرفتن اسناد و اطلاعاتی درباره چگونگی به دست آوردن اسناد خاص؛
- - مرتب کردن قفسهها و دیگر اقسام نظامهای خطی.
هر یک از این کارکردها ممکن است با نظامهای سازماندهی دانش یکسان یا گوناگون مطابقت داشته باشد. ترتیب قفسه، کارکردی محدود است که مقید در نظامی خاص میشود؛ زیرا چالش عمده کارکردها مرتبط به بازیابی و اطلاعات اسناد است. این مسئلهای مهم است که کارکردهای پیشگفته در خودشان مشاهده شدهاند. ابزارهای پیشرفته بسیاری، قادر به آسانسازی بازیابیاند که نظامهای سنتی با اهداف قفسهبندی از آن دورند. (Hjørland, 2008)
نظامهای سازماندهی دانش ممکن است به شیوههای گوناگون، کتابخانه رقمی را تقویت کند. این نظامها میتوانند برای ارتباط منابع کتابخانه رقمی به منابع مرتبط بهکارروند. اطلاعات مرتبط امکان دارد درون خود نظامهای سازماندهی دانش موجود باشند یا این نظامها بهمثابه اسناد میانجی برای بازیابی کلیدهایی برای دستیابی به آن در منابع دیگر بهکارروند. یک نظام سازماندهی دانش، مواد کتابخانه رقمی را برای جوامع گوناگون دسترسپذیر میکند یا اینکه به وسیله فراهم کردن دسترسی به موضوعات جایگزین، با افزودن دسترسی از طریق الگوهای گوناگون، با فراهم آوردن دسترسی چندزبانی و استفاده از نظامهای سازماندهی دانش برای پشتیبانی از جستوجوی متنهای آزاد انجام پذیرد.
شالوده خوب طراحیشده برای نظامهای سازماندهی، دانش ضروری است. این شالودهها شامل: منابع، فرایندها و سیاستهایی برای تحلیل نیازهای کاربر، قرار دادن نظامهای سازماندهی برای پاسخ به این نیازها، انجام و نگهداری نظام سازماندهی دانش میشود.
نظامهای سازماندهی سنتی و غیر سنتی دانش، فرصتی برای بسط مرزهای کتابخانههای رقمی فراهم میکند. با فرارفتن از سازمانهای اولیه کتابخانه رقمی، کتابخانههای رقمی ممکن است از محیطهای شبکهای جهت فراهم کردن ارزش افزوده برای کاربران خود استفاده کنند. (Hodge, 2008, 34)
نظامهای سنتی سازماندهی دانش، مانند طبقهبندی و اصطلاحنامه، اغلب برای سازماندهی و جستوجوی محتواهای چاپی بهکارمیروند. اغلب اینها، بهمثابه دستاویزی برای انجام جستوجو در این نظامها استفاده میشوند.
هنگامی که طبقهبندی کتابخانههای جدید در قرن نوزدهم آغاز شد، هدفش در هم بافته شدن با عینیتهای تربیتی و فرهنگی جنبشهای کتابخانه جدید بود. هدف اصلی این جنبشها، تربیت ذهن مردم به گونهای بود که شهروندانی برای مردمسالاری روشنفکرانه بسازد. درون این محیط ایدهئولوژیک، طبقهبندی کتابخانه بیش از یک نقش ایفا میکرد. از سوی دیگر، این طبقهبندها بهمثابه ابزاری برای تربیت، شکلدهنده الگوهایی فراتر از دورههای زمانی که دانش ساختار یافته بوده است، بهکارمیرفت. این هدف تربیتی، بسیار با اهمیت بود. (Hjørland, 2008)
سازماندهی دانش، نقشه راه مفهومی برای حوزههای خاص و روابط میان این حوزهها را فراهم میکند. ترسیم فضای مفهومی، مرتبط کردن مفاهیم به اصطلاحها و فراهم آوردن تعاریف، از کارکردههای نظامهای سازماندهی دانش است. همچنین، سازماندهی دانش سبب روشن کردن مفاهیم با قرار دادن آنها در طبقهبندیهای تعیینشده میشود. همچنین با استفاده از این نظامها، مفاهیم و اصطلاحهای رشتههای گوناگون، زبانها و فرهنگها به هم مرتبط میشود.
با استفاده از نظامهای سازماندهی دانش، ارتباطها بهبود مییابد و یادگیری و جذب اطلاعات پشتیبانی میشود. ضمن اینکه از این طریق، چهارچوبهای مفهومی برای یادگیری و بسط مواد تعلیمی فراهم میشود. با کمک سازماندهی دانش، کابران پایگاههای اطلاعاتی میتوانند جستوجوها و پرسشهای خود را بهدرستی انجام دهند و با عرضه معنای اصطلاحها به کاربران در فهم متن کمک نموده و با پیشنهاد بهترین اصطلاح به نویسندگان، فهمپذیرترین متن را نیز فراهم میسازد.
با استفاده از نظامهای سازماندهی دانش میتوان بنیانهایی برای طراحی خوب پژوهش و عمل فراهم میکند؛ به این گونه که به پژوهشگران و شاغلان حل مسأله یاری رسانده مجموعه دادگان را سازگار، و آمارهایی را تألیف و تطبیق میکند.
سازماندهی دانش، سبب طبقهبندیهایی برای کارهای عملی و اهداف اجتماعی و سیاسی میشود و از آن میتوان برای بازیابی و تحلیل دادگان، بازیابی اهداف و خدمات در حوزه تجارت الکترونیک استفاده کرد.
پشتیبانی از جستوجو، بهویژه پشتیبانیهای دانشبنیان برای جستوجوی کاربران نهایی، کمک در روشن کردن موضوع جستوجو، بسط مترادفات و بسط سلسلهمراتبی خودکار نیز از کارکردهای سازماندهی اطلاعات است.
افزون بر این، با استفاده از نظامهای سازماندهی دانش میتوان نسبت به نمایهسازی، بهویژه نمایهسازی درخواستمحور یا کاربرمحور، آسان کردن ترکیب پایگاه دادگان گوناگون یا متحد نمودن دسترسیها به این پایگاهها، پشتیبانی معنادار، نمایش خوب ساختاریافته اطلاعات و نیز پشتیبانی از پردازش پس از بازیابی، اقدام نمود. (Soerge, 2009, 23)
از دیگر کارکردهای سازماندهی دانش، میتوان به نمونههای ذیل اشاره کرد:
- واسطهگری: واسطهگری (Intermediation) به دلالی یا انتقال دانش میان فراهمآورنده دانش و جستوجوگر دانش باز میگردد. نقش واسطهگری، پیوند دادن جستوجوگر دانش به منابع بهینه دانش است. با انجام این کار، واسطهگری از مؤثرترین انتقال دانش، اطمینان حاصل میکند.
- بیرونی کردن: بیرونی کردن، به انتقال دانش از ذهن نگهدارنده آن، به مخزنی بیرونی به شیوهای بسیار مؤثر اشاره دارد. این کارکرد، به اشتراکگذاری دانش را مهیا سازد. از طریق ابزارهای سازماندهی دانش، رهگیری مقادیر وسیعی از دادگان درباره رقبا، از مخزن اخبار تا تغییر قیمت ممکن میشود.
- درونیسازی: درونیسازی (Internalization)، عبارت از گسترش دانش از مخازن بیرونی و غربالگری این دانش برای فراهم آوردن روابط بزرگتر برای جستوجوگر. دانش باید به کاربران در شکلی بسیار متناسب با ادراکش عرضه شود. این کارکرد ممکن است شامل عرضه و یا بازسازی عرضه دانش باشد. دیگر جنبههای درونیسازی، مستندسازی بهترین شیوهها خواهد بود.
- شناخت: شناخت (Cognition)، کارکردی از نظامها برای تصمیمسازی بر پایه دانشهای در دسترس است؛ یعنی شناخت عملی از دانش که از طریق کارکردهای پیشین، تغییر یافته است.
- اندازهگیری: اندازهگیری (Measurement)، به همه فعالیتهای سازماندهی دانش اشاره دارد که ترسیم و کمیت دانش شرکت و اجرای راه حلهای سازماندهی دانش را انجام میدهد. این کارکرد، برای پشتیبانی از دیگر کارکردها استفاده میشود. (Massachusetts Institute of Technology, 2014)
نظامهای طبقهبندی سنتی که در کتابخانهها و پایگاه دادگان استفاده شده است، مانند ردهبندی دهدهی دیوی و ردهبندی دهدهی جهانی، هنوز نقش مهم عملی را در کتابخانهها ایفا میکنند و آموزش و بررسی سازماندهی دانش را تحت تأثیر قرار میدهند. ویرایش نخست نظام دهدهی دیوی در سال 1876 منتشر شده است. مسئله این است که چنین نظامی کدام رهیافت به سازماندهی دانش را میتواند عرضه کند.
- توصیف محتوا (Content Description): مفهوم، هدف و ویژگیهای پیام که بازنمودکنندگان دانش موجود در اسناد هستند، بسیار مشکلتر از توصیف خود سند است. زمانی که مدارک حاضر از قبل شناخته شده نباشند، نوعی نمایهسازی موضوعی، فهرستنویسی موضوعی، یا ردهبندی برای سازماندهی پیامهای درون آن و دسترسپذیر کردن آنها لازم است. برخلاف توصیف ظاهری، در مورد چگونگی توصیف محتوا در میان بخش اعظم جامعه کتابداری و اطلاعرسانی هیچ اجماعی وجود ندارد و بسیاری از روشها در این زمینه با هم رقابت کرده یا یکدیگر را کامل میکنند. این مسئله، حوزه اصلی تحقیق در علم اطلاعرسانی است و اغلب به عنوان «بازیابی اطلاعات» به آن اشاره میشود.
- توصیف سند (Document Description): نمایهسازی همیشه مستلزم توصیف سند، اسناد یا مجموعه اسنادی است که حاوی پیامها هستند؛ مگر اینکه سند یا مجموعه اسناد، همانند نمایه انتهای کتاب، خود پیدا باشد. توصیف سند معمولاً مستلزم ذکر نام پدیدآورنده پیام و متن آن؛ نام اطلاق شده به متن، نسخه متن؛ نام ناشر و توزیعکننده و یا سازنده سند؛ اندازه، شکل، ترکیببندی و رسانه سند؛ و دیگر ویژگیهای مشابه است.
متون راهنما و دستور عملهای بسیاری درباره توصیف اسناد وجود دارد که بهویژه در قوانین فهرستنویسی مثل قوانین فهرستنویسی انگلو امریکن و نیز در راهنماهای کتابنامهنویسی تجلی یافتهاند. (اندرسون، 1393)
کارکردهای نظامهای گوناگون سازماندهی دانش
در ذیل، به کارکرد برخی از نظامهای دانش پرداخته میشود:
1. کارکردهای فهرستنویسی
کارکردهای فهرست (Collocating Function) را میتوان در نمونههای زیر خلاصه کرد:
- کارکرد بازیابی مدارک (Finding Function) وابسته به یک اثر اصلی در الگوی ملزومات کارکردی ایفلا، به دلیل راهبردی که این الگو در گردآوری اینگونه مدارک بهکار میبرد، بهتر و کاملتر از قواعد فهرستنویسی انگلوآمریکن تأمین میشود؛
- کارکرد گردآوری مدارک (Collocating Function) وابسته به یک اثر اصلی به دلیل استفادة الگوی ملزومات کارکردی پیشینههای کتابشناختی، از ساختار چندوجهی و سلسلهمراتبی چهارگانه و گردآوری مدارک وابسته در قالب اثر، تجلی کرده و نُمود و نسخه به گونهای بهتر و مؤثرتر در قیاس با قواعد فهرستنویسی آنگلوآمریکن تأمین میشود؛
- در باب کارکردهای شناسایی (Identify Function)، انتخاب و دسترسی در قواعد فهرستنویسی آنگلوآمریکن، با وجود اینکه به این کارکردها اشارهای نشده است، برخی عناصر دادهای موجود در پیشینههای کتابشناختی، قادر به تأمین این کارکردها نیز هستند. البته تأمین این کارکردها در قواعد فهرستنویسی آنگلوآمریکن، تنها در سطوح مادی مدرک یعنی نمود و نسخه انجام میشود. اما در الگوی ملزومات کارکردی ایفلا، کارکردهای شناسایی، انتخاب و دسترسی، هم در سطوح مادی و هم در سطوح انتزاعی مدارک مورد تأکید قرار گرفته و توسط عناصر دادهای خاصی که در پیشینههای کتابشناختی تعبیه شده، تأمین میگردد. (حیاتی و عرفانمنش، 1389، 119)
2. کارکرد پیشینههای کتابشناختی
نقش پیشینههای کتابشناختی در محیط رقمی هنوز روشن نیست. آنچه به گونهای ویژه مبهم است، چیزی است که پیشینههای کتابشناختی باید توصیف کنند. پیشینههای کتابشناختی، هم بهمثابه جایگزین برای اسناد فیزیکی بهکارمیروند و هم به منزله توصیف یک نسخه در مقام ظهورات یک اثر. از این روی، پیشینههای کتابشناختی به گونه همزمان، کارکرد سیاههبرداری و مفهومی یا اطلاعاتی دارند. (Svenonius, 2000, 64)
3. کارکردهای طبقهبندی
طبقهبندی، سبب سهولت محیط ما میشود. هنگامی که جهان دانش را به طبقهها یا چهریزههایی تقسیم میکنیم، مواد اطلاعاتی را به گروهها و نظامی از روابط وارد کردهایم. این نظام به ما در کاهش ابهام و سردرگمی در اشیایی که ما را احاطه کرده است، کمک میکند.
طبقهبندی، در کاهش زمان یادآوری اطلاعات در خاطرمان مؤثر است. فرض کنید باید ویژگیهایی از موجودات و وقایع را چنانکه کاملاً متمایز، منفرد و غیر مرتبط به یکدیگرند، به خاطر آوریم. باید با هر یک از نمونهها به مانند اینکه آنها را برای نخستینبار مواجه شدیم، سر کار داشته باشیم. طبقهبندی، شیوهای برای ما فراهم میکند که آنها را به گونه روشن گروهبندی کنیم تا بهتر به یادآوریم.
طبقهبندی، به ما کمک میکند که اطلاعات را ذخیره و بازیابی کنیم. دستههایی که ما ایجاد میکنیم، واحدها را به گونهای ذخیره میکند که در آن، منابع اطلاعاتی را به آنها تخصیص میدهیم و از آن واحدها برای نامیدن یا برچسبگذاری مواد آنها بهره میبریم؛ به گونهای که شیوهای از شناخت و بازیابی آنها را برای استفاده بعدی داشته باشیم.
طبقهبندی، به ما کمک میکند تا دانش نو ایجاد کنیم. کارکرد ذخیره و بازیابی طبقهبندی، منجر به مبهم ساختن این واقعیت میشود که نظامهای طبقهبندی خود تبدیل به اطلاعات میشوند. میتوان حدس زد که بسیاری از مردم، فهرستهای کتابخانه را نه تنها برای یافتن اطلاعات، بلکه برای دسترسی به ابزارهای منبع که روابط میان عنوانها، نویسندگان و یا آثار را فراهم میسازد، بهکارمیبرند. (Caborne)
4. کارکرد نمایهسازی
نمایه، در زندگی روزمره کاربردهای بسیاری دارد. بدون وجود نمایهها، تلفن کردن، زمانبندی قرارهای ملاقات، جایابی مکانها، یافتن خیابانها، یافتن مواد کتابخانهای و انجام بسیاری از امور دیگر که ما اکنون انجام میدهیم، بهسادگی میسر نیست. نمایهها راهنماهای مفیدی هستند که نه تنها ما را به موضوعات مورد علاقه هدایت میکنند، بلکه تصویری یکپارچه و دیدگاهی جامع از یک حوزه موضوعی میسازند؛ کاری که سایر ابزارهای کتابشناختی قادر به تدارک آن نیستند. هدف نمایهها، آسانسازی بازیابی اطلاعات است، بنابراین، ارزش هر نمایه به میزان توفیق آن در کمک به جستوجوگر برای بازیابی اطلاعات مورد نیاز بستگی دارد. ضرورت تهیه نمایه با اندازه، ناهمگونی و پیچیدگی مدارک موضوع نمایهسازی، ارتباط مستقیم دارد. یک کتاب ساده و کم حجم، یک شماره از یک نشریه با حجم متوسط، و یا جزوهای شامل ده یا بیست قطعه شعر میتواند بدون داشتن نمایه، بهسادگی جستوجو شود؛ اما یک متن درسی و سایر منابع اطلاعاتی غیرداستانی، شمارههای متعدد یک یا چند نشریه، و گزیدهای مفصل از اشعار یا مقالات و مجموعههای بزرگتر همه نیازمند نمایهاند.
امروزه با رشد روزافزون انتشارات در حوزههای مختلف علمی، وجود نمایهها ضروریتر شده و پژوهش بدون آنها، اساساً دشوار و گاه غیرممکن است. نمایهها با سازماندهی اطلاعات جستوجو را آسان میکنند. اما کار نمایه، بیش از کم کردن تلاش جستوجوگر است: نمایهها سبب اطمینان جوینده از جامعیت و مانعیت جستوجو میشوند؛ بدین معنا که اگر کار نمایهسازی درست انجام شده باشد و توصیفگرها مناسب انتخاب شده و جاینماها دقیق باشند و ابزارهای کنترل مانند یادداشتها و ارجاعات روشن و کامل باشند، آنگاه پژوهشگر میتواند مطمئن باشد که حداکثر بازیابی را با دقت مناسب، در کوتاهترین زمان انجام داده است. از این رو، میتوان گفت نمایهها نقش مهمی در افزایش بهرهوری علمی دارند. (نیازی، 1393)
5. کارکردهای اصطلاحنامه
اصطلاحنامهها، از ابزارهای بسیار سودمند در سازماندهی اطلاعاتاند که کارکردهای ذیل را میتوان برای آنها در نظر گرفت:
- نمایاندن ساختار زمینه معینی از دانش؛ چنانکه هم نمایهساز و هم جستوجوگر بتوانند از گستره آن زمینه و ارتباط میان مفاهیم آن با اندیشههای مرتبط آگاهی یابند؛
- ارائه اصطلاحات استاندارد در زمینهای معین؛
- برقراری نظام ارجاعات میان اصطلاحات و ردهبندی اصطلاحات به صورت سلسلهمراتبی؛
- تأکید بر توجه به نوشتهها و نیازهای اطلاعاتی استفادهکنندگان بالفعل و بالقوه نظام؛
- تعیین اصطلاحات مجاز و مشخص کردن حدود معانی اصطلاحات به منظور ایجاد هماهنگی در نمایهسازی. (نشاط و امیرحسینی، 1393)
منابع: